یک حادثه ورزشی باز صفحه نخست به تقریب تمامی روزنامه های سیاسی حتی روزنامه های آمریکایی بی تفاوت به فوتبال جهان را پر کرد. مرگ دیه گو مارادونا گاردین.
از بزرگ ترین مردان فوتبال تمامی دوران.
و زندگی ای خجسته و با آن نفرین شده.مارادونا. اکونومیست
افسانه فوتبال بت فوتبال دیگو مارادونا، درگذشت لوفیگارو .
مارادونا، آسمانی در یک توپ. روزی روزگاری مارادونا پولی بود. هرگز آرامش نداشت. همیشه آماده جنگیدن. له رپوبلیکا
دیه گو مارادونا، آن چنان زندگی کرد، که بازی می کرد بی پروا.لس آنجلس تایمز
روزنامه های اسپانیایی در مرگ مارادونا بیداد کردند. ال پائیس، در کنار نقش دیواری بزرگ از مارادونا، نوشت، آرژانتین بی تاب گریست.
تک نوازی که خاموش شد.
ال موندو نوشت: مردی که سرزمینی ساخت .تو از کدام سیاره آمده بودی؟ دیه گو!
ترامپ، هنوز بر طبل تقلب در انتخابات آمریکا می زند.
دادستان ایالتی در پنسیلوانیا او را به این سبب سرزنش کرد.
ترامپ گفته بود، در پنسیلوانیا، او پیروز انتخابات بود.
آتش و شیرینی در کشمیر، در مرز هند و پاکستان پوکه ها و شیرینی ها تقسیم شدند.
اتیوپی بر لبه فاجعه جنگ داخلی.
ژون آفریک نوشت.
آتش و شیرینی
در عید «دیوالی» سربازان هند و پاکستان، به تبادل شیرینی در آرامش و سکوت در کوهستان ها پرداختند.
جامو و کشمیر، آرام بود .
سربازان، در خط مرزی، آن چنان نزدیک بودند، که به گپ وگو نشستند حالا اما گلوله ها، جای شیرینی ها را پر کردهاند. اکنون توپ ها و گلوله ها، با خشم، تبادل می شوند.
پیش از این در بهار گذشته ،هند با دیدن جابجایی نیروها و مهمات از سوی پاکستان ، جنگی که دوام نیاورد ،در کوههای سرد هیمالیا آغاز کرد.
نزدیک به پنجاه سال از زمانی می گذرد که انسان پا بر ماه نهاد. له رپوبلیکا، روزنامه ایتالیایی می نویسد: پا گذاشتن بر ماه، مجادله های بسیار به پا کرد. آخرین آن ها، توئیتر ایکر کاسیاس است، این فوتبالیست معتقد است که عکس فضانوردان بر ماه، یک حقه تصویری بیش نبود. یک مونتاژ. آن چه در روزنامه له رپوبلیکا آمده است. فیلیپ پلین در کتابش با عنوان فضانورد بد، می گوید: سفینه یاد شده که راهی ماه بود، در صحرای نوادا ، بر زمین ماند.
یکی از مهمترین آداب اجتماعی آشوریان ایران، چنین بوده که هرگاه جمعیت آنان در شهری روی به فزونی نهاده است، آنان به تاسیس انجمنهای ملی و فرهنگی و اجتماعی مبادرت نموده اند. به همین جهت بود که در سال 1898، پس از مهاجرت عده ی کثیری از جوانان آشوری-کلدانی ساکن سلماس به تهران و استخدام در وزارتخانه ها و ادارات دولتی، بنیان اولیه ی انجمن آشوریان تهران گذارده شد.